چکیده
یشینه و اهداف: شناسایی ابعاد قلمرو ناشناخته دانش آموزش محتوا و سیر تحول مفهومپردازیهای مختلف آن از آغاز تاکنون است. در ابتدای دهه 1358 تصور میشد آموزشگران با یادگیری برخی قواعد، قدرت تدریس مؤثر را کسب میکنند؛ اما این باور را لیشولمن با تأسی از دیویی و به استناد اختلاف بین فهم منطقی دانشمندان و فهم روانشناسانه معلمان، موردتردید قرارداد. ایدۀ دانش آموزش محتوا توسط شولمن در دهۀ هشتاد قرن بیستم میلادی دریچهای به قلمرو ناشناخته دانش حرفهای آموزشگران گشود. روشها: در این نوشتار ما رویکرد تاریخی را برای فهم تحولات دانش آموزش محتوا و تحولات و دگرگونیهای آن از آغاز طرح این ایده تاکنون بکار گرفتهایم. گال، بورگ و گال (1398) پژوهش تاریخی را فرایند جستجوی نظامدار دادهها برای پاسخ به سؤالات مربوط به وقایع گذشته باهدف درک بهتر مسئله موردپژوهی میدانند. یافتهها: با گذر زمان و درنتیجه تحقیقات انجامشده، این دانش در سطوح «دانش جمعی آموزش محتوا»، «دانش شخصی آموزش محتوا» و «دانش درعمل آموزش محتوا» شناخته و مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتقاد صاحبنظران معاصر، این دانش دارای دو ماهیت عام و منحصربهفرد است. قلمرو دانش آموزش محتوا به معلم کمک میکند تا محتوای دانش موضوعی را به چیزی تبدیل کند که برای شاگردان، قابلفهم است. نتیجهگیری: فرایند توسعۀ دانش آموزش محتوا فراتر از قلمرو دانش محتوایی و مستلزم تفکر و تأمّل بر نحوه شکلگیری چرخههای ماکرو و میکرو در دو سطح دانش شخصی آموزش محتوا و دانش در عمل آموزش محتوا است.
کلیدواژهها