چکیده
پژوهش حاضر با رویکردی بنیادی و جامع به بررسی و ارائه یک الگوی مفهومی برای تبیین اقتصاد در آموزش شیمی با تأکید بر مؤلفههای اقتصاد دانشبنیان میپردازد و برای این منظور، از رویکرد آمیخته بهره میبرد. جامعه آماری بخشهای کیفی و کمّی تحقیق را بهترتیب تمام اعضای هیأت علمی رشته شیمی دانشگاه فرهنگیان و معلمان شیمی شهرستانهای استان تهران به تعداد 761 نفر، و تمام معلمان شیمی شهرستانهای استان تهران به تعداد 733 نفر تشکیل میدهند. نمونه آماری بخش کیفی با روش نمونهگیری گلولهبرفی و هدفمند 15 نفر و بخش کمّی طبق فرمول کوکران 252 نفر با روش تصادفی بوده است. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی، پرسشنامه محققساخته بود. روایی و پایایی سؤالات توسط صاحبنظران تأیید شد. تجزیه و تحلیل مصاحبهها و دادههای پرسشنامه با استفاده از نرمافزارهای MAX. QDA. نسخه 2007، IBM SPSS Statistics 26 و LISREL 8.8 انجام گرفت. از راهبرد نظریه داده بنیاد مشتمل بر کدگذاری باز، محوری و انتخابی جهت دستیابی به الگوی مستخرج از پژوهش استفاده گردید. یافتههای بخش کیفی، بیانگر آن است چهار مؤلفه شامل انگیزه اقتصادی (با 8 مقوله)، آموزش و نیروی انسانی (با 4 مقوله)، نوآوری (با 5 مقوله) و فناوری اطلاعات و ارتباطات (با 3 مقوله) در اقتصاد در آموزش شیمی مؤثر هستند. یافتههای بخش کمّی الگوی استخراجشده را تأیید میکنند. شاخصهای برازش مطلق و مقتصد در یک ساختار برازش مطلوب، الگوی اقتصاد در آموزش شیمی با تأکید بر مؤلفههای اقتصاد دانشبنیان را حمایت میکنند.
کلیدواژهها